نام محمدحسن مرجانی با راسان عجین شده است.او به کمک برادران و دوستان وفادارش کارخانه شیرآلات راسان را بنیانگذاری کرد و خود هم اکنون مدیرعامل این برند معتبر است.

چندی پیش یک مصاحبه مفصل با این کار آفرین نمونه انجام دادیم مرجانی از بیش از نیم قرن کار و فعالیت در حوزه اقتصادی برای ما تعریف کرد.

حالا او تجربه گرانبهایی دارد که بی شک به درد جوانان جویای نام این مرز و بوم می خورد. پایگاه خبری منشور اقتصاد بنا را بر این گذاشته است تا هر هفته بخشی از این مصاحبه را منتشر کند. حسن مرجانی در این مصاحبه خاطرات زیادی تعریف کرد یک مورد آن بسیار جالب است که از نظر می گذرد:

استاد که صاحب کارم هم بود یک روز به من گفت برو از آن سوی خیابان از آقای شمس صندوق ضامن 2 بگیر و بیاور.من هم رفتم و صندوق را گرفتم اما متوجه شدم صندوق سنگین و بدبار است.

گویا داخل صندوق مهره ی ماسوره بود .به صاحب کارم گفتم این ماسوره ها را ببریم به او پس بدهیم.صاحبکارم بی اعتنا به حرف های من نشست چرتکه انداخت و حساب و کتاب کرد متوجه شد قیمت خیلی می شود برگشت به من گفت نمی خواهد ببری و پس بدهی.

من از این حرف صاحب کارم خیلی ناراحت شدم بنابر این وقتی او برای ناهار و استراحت رفت من بی اعتنا به آنچه گفته بود ، ماسوره ها را برداشتم ، بردم تحویل دادم.

آقای شمس خیلی خوشحال شد.به مغازه برگشتم. صاحب کارم که دید من صندوق ماسوره ها را پس دادم بسیار عصبانی شد و با لحنی زننده و تند گفت چه غلطی کردی؟! من مگه نگفتم نبر؟!

من اما خیلی خونسرد به صاحب کارم گفتم ببینید آقا! من را به کارهای خلاف تشویق نکن! اگر من الان از آقای شمس و دیگران دزدی کنم دو فردای دیگر از شما می دزدم!

این حرف من روی صاحب کارم خیلی تاثیر گذاشت . من آن زمان بچه بودم اما با این سن کم و بچگی ام حلال و حرام را می دانستم.

حرف های من روی صاحب کارم انقلابی بوجود آورد . آنچنان که او نه تنها کارهای خلاف اش را کنار گذاشت بلکه به در رفتارهایش به سمت معنویات رفت.در واقع صاحب کارم ، من را تشویق به دزدی کرد امادر نهایت خودش از راه کجی که می رفت برگشت.