- تاریخ : ۱۴۰۴/۰۴/۳۰ ساعت : ۱۸:۳۳:۰۱
- کد خبر 26932
- پرینت
true
false
true
false
false
false
true
false
true

در شهرک صنعتی عباس آباد پاکدشت کارخانه ها و تولیدی های زیادی هست که یکی از آنها شرکت تولیدی شیرآلات راسان است. در یک روز گرم پرسان پرسان به این شرکت رفتم تا با مدیرعامل آن مصاحبه ای انجام دهم.
حسن مرجانی من را به گرمی پذیرفت. با او از همه جا حرف زدم او گفت که ما از دولت خیلی گله داریم. مالیات خیلی به ما فشار وارد می کند.یک روز سردار دهقان از کارخانه راسان بازدید کرد. من به او گفتم سلام ما را به حضرت آقا برسانید و بگویید تولید کننده ناراحت است.سردار همه ی همین حرف من را به ایشان منتقل کرده بود.
از او موانع و مشکلات در تولید را پرسیدم؟! مرجانی که گویا درد زیاد دارد، سفره دلش را باز کرد و گفت که نه در تولیدات صنعتی بلکه در هر کاری به این سادگی نیست که به شما بگویند آقا بفرمایید و فرش قرمز برای شما پهن کنند.
من تا الان که در خدمت شما هستم و در این46 سال که کار می کنم دیناری از دولت وام نگرفتم همه کارهای ما با هزینه های شخصی و فقط روی اعتبار شخصی بوده است.وام نمی گیریم ، از جیب خودمان هزینه می کنیم ، وقتی می خواهیم با هزینه ی شخصی خودمان تولیدی راه بندازیم و پول خودمان را بیاوریم وسط ، تازه متوجه می شویم که 100 تا چوب لای کار ما می گذراند.
مرجانی با اشاره به قطعی برق از من می پرسد که آیا صدای فن موتور را از آن پایین می شنوی؟ آیا این صدا آزارت نمی دهد؟ برق قطع است. برق کل شهرک صنعتی عباس آباد قطع است. اما ما اینجا برق داریم.
ما با برقی که خودمان ایجاد کرده ایم کارخانه را سر پا نگه داشته ایم. روزی 20 میلیون تومان پول گازوییل می دهیم و این هم صدای موتور 16 سیلندره تولید برق است که مقداری از کار کارخانه را حل می کند ، این تنها یکی از مشکلات تولید کننده ها است.
از او می پرسم در روز چقدر قطعی برق دارید؟ دستی به موهای سرش می کشد و می گوید که 24 ساعت در هفته برق نداریم اما گاهی از 6 عصر تا صبح فردا هر روز برق می رود.دوباره یک روز کامل هم قطع می کنند.
اگر ما این موتور را نداشتیم کار می خوابید.
مرجانی با ابراز ناراحتی ادامه می دهد که متاسفانه خیلی ها در شهرک صنعتی عباس آباد موتور تولید برق ندارند و کارشان خوابیده است.به جرات می توانم بگویم که امروز مظلوم ترین آدم ها در کشور، تولید کننده ها هستند.
به او می گویم من این موضوع را درک می کنم و او آهی می کشد و با دلی پر از درد می گوید که شما ملاحظه بفرمایید کارگر نمی گوید که چون شما برق ندارید ، حقوق من را کم بدهید.کارگر حقوق می خواهد اگر من حقوقش را ندهم آن کارگر زندگیش را چگونه بگذراند.
حسن مرجانی با نگرانی می گوید که حالا به مشکلات بی برقی بی آبی را اضافه کنیم! الان سد ماملو دارد خشک می شود ، خداوند به داد همه ما برسد.اگر خشک شود آب به ما نمی رسد ، آب اگر نرسد کسی نمی تواند کاری بکند. کار کارخانه راسان هم وابسته به آب است.
می پرسم چقدر آب لازم دارید و چرا چاه نمی زنید؟ می گوید که کارخانه ما مثلا 4 ، 5 متر مکعب آب در روز نیاز دارد و اجازه کندن چاه را نداریم!
در میان صدای غرش موتوری که گوش فلک را کر کرده است حسن مرجانی من را به ضیافت ناهاری دعوت می کند.سفره ای پهن است و همه کارگرها با مدیران بر سر همان سفره می نشینند و ناهار می خورند.در حین خوردن ناهار در گوشم می گوید حالا متوجه شدی چرا تولید کننده مظلوم است؟!
ادامه دارد
false
false
false
false