- تاریخ : ۱۴۰۳/۰۶/۲۵ ساعت : ۱۴:۲۰:۴۳
- کد خبر 7311
true
false
true
false
false
false
false
false
true
*از ادبیات فاخر ایرانی*
گويند:
روزی، زنی كه يتيمدار بود به نزد قائم_مقام، صاحب كتاب منشئآت و وزير محمدشاه آمد و گفت:
*زنی هستم كه يتيم دارم و غذا برای فرزندان يتيم خويش می خواهم.*
قائم مقام نام او را پرسيد
و آن زن گفت:
نامم *مرجمک* است.(مرجمک در زبان آذری به معنی *عدس* است)
*قائم مقام، قلم به دست گرفت و نگاشت:*
.
*انباردار!*
ارزنی آمد *مرجمك* نام، گندمگون، ماش فرستاديم، نخود آمد ، برنجش دهيد كه برنج است.
*به این معنے که:*
اگر زنی گندم گون پیش شما آمد که نامش *مرجمک* بود، خود سر نیامده است، بلکه او را ما فرستادیم؛
به او برنج دهید که در سختی و تنگدستی(به رنج) است.
همان گونه كه میبينيد در اين عبارت از نام،
*شش قلم حبوبات آمده است*
(ارزن، مرجمک، گندم، ماش، نخود و برنج) که ایجاز گونه استفاده شده است و هر یک در معنای ديگری.
*چقدر لذتبخش است مطالعه و کاوش در ادبیات غنی فارسی*
*ارزنی آمد* (اگر زنی آمد)
*ماش فرستادیم*
(ما او را نزد شما فرستادیم)
*نخود آمد*
(خود سر نیامده است) .
*برنج است*
(به رنج : در سختی و تنگدستی است)
*گندمگون*
(به رنگ گندم)
*مرجمک*
(کوفته دال عدس)
.
*دوباره بخوانیم*
ارزنی آمد مرجمک نام، گندمگون،
ماش فرستاديم نَخُود آمد،
برنجش دهيد كه بِرَنج است.
false
false
false
false